حس و حالم

ساخت وبلاگ
هی خانم ت ... فکر کردی ساده ام .نه گلم، شکستت میدم با جنگ نرم مثل خودت ...ذهنم خسته ست. دوست دارم چند ماه مرخصی بگیرم و بخوابم و فکر نکنم. باید خودمو درگیر کاری غیر از شغلم کنم که اینقدر فک و وسواس نیاد سراغم و هی سخت بگیرم.و اما از خونه ی مادر شوهر... چهلمشون تموم شد، ولی اهالی خونه همون طور که گفتم تصمیم دارن چراغ خونه رو روشن نگه دارن. شنبه و یکشنبه نوبت دو تا خواهرا و دوشنبه نوبت ماست. احتمالا سه شنبه و چهارشنبه هم نوبت ما و طبق معمول پنجشنبه و جمعه که راحت تره و آخر هفته نوبت جاری. اونم که معمولا آهر هفته ها میومد، برنامه اش به هم نمیخوره و طبق روال معمولش هست.البته هنوز یکشنبه نشده امروزم خواهر شوهر کار داشت و نوبت رو سپرده به ما!!! کم گرفتاری داشتیم سرایداری خونه هم سپردن به ما. ضمن اینکه پول آب و برق و گاز و تلفن هم تقسیم بر ۴ میشه. ما که خونه مون همینجاست و ذینفع نیستیم و باید مخارج اسکان اونها رو هم تقبل کنیم. نمیدونم والا این چه تصمیم مسخره ایه وقتی مادرشون نیست، خودشونو مقید میدونن چراغ خونه رو روشن نگه دارن. اون موقعی که بود، ازین خبرا نبود. همش خودشونو درگیر و گرفتار زندگی نشون میدادن و فقط زنگ میزدن در صورتی که بچه هاشونم بزرگ بودن و توان مالی و جسمی سر زدن به مادرشونم داشتن. الان چه فایده ای داره؟ جز اینکه باز خودشونو راحت کنن و بار مسئولیت رو دوش شوهر من . حالا ۳تا چراغ خونه رو باید روشن نگه داریم. خونه خودمون، خونه باغ و خونه مادر همسرم. حالا کی میخواد پول این همه چراغو بده خدا داند... عذاب وجدان خودشونو میخوان با این کارا پوشش بدن. بدم میاد از افراط و تفریط این خونواده ی انتقاد ناپذیر. تازه یه چیز دیگه: قرار شده هربار هرکی بره خونه مادر شوهرم سهم غذاشو با خ حس و حالم...
ما را در سایت حس و حالم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daftarkhaterat97 بازدید : 33 تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1402 ساعت: 15:41

قرارشد تا روز چهلم، دو تا خواهر شوهرام بمونند خونه مادر شوهرم و بعد از اون هر کدوم از خواهر برادرها هفته ای دو روز اونجا باشن که چراغ خونه همیشه روشن باشه. روحش شاد ولی نمیدونم واسه روشن نگه داشتن چراغ یه خونه آیا همشون روی حرفشون هستن یا فقط ما که نزدیکتریم باید کارها رو انجام بدیم؟!! فکر نکنم با شر ع سرما و برف و بارون، کسی به قولش عمل کنه و مقید باشه و احتمالا دوری راه رو بهانه میکنن و فقط همسر من باید اونجا باشه.آخه یکی نیست بهشون بگو خواهر من، وقتی مادرتون زنده بود باید این رسمو ایجاد میکردید و همه موظف بودید هفته ای دوبار پیش مادرتون باشید.الان که نیست، فقط چراغ خونه روشن باشه کافیه.اونم ما روشن میکنیم ولی دیگه نخواید که از کار و زندگیمون بیفتیم...........و اما مدرسه.... خانم ت معاون به ظاهر خوش برخورد و در باطن جاه طلب ما اون کلاسی که مدنظرم بود در اختیارم نذاشت و زرنگ بازی در آورد. یه کلاس ۲۴ نفره ولی سطح پایین بهم دادن.منم به شیوه خودم تصمیم دارم ادبش کنم. سکوت دلیل بر نفهمیدن نیست. نرم نرم درستش میکنم. من که قلبا بچه ها رو دوست دارم ولی تو این کلاس پسرم دوست نداره باشه . خانم ت میتونست جوری تنظیم کنه که همه چی به کام منم شیرین باشه ولی نکرد. سرم خیلی درد میکنه.امروز آفتاب شدید بود و احتمالا به خاطر بیرون رفتن در آفتاب سردرد میگرنی گرفتم و البته فشار عصبی این چند روز شروع مدرسه و معضل اینکه کلاس پسرم با من باشه. به شدت خسته و خواب آلودم. حس و حالم...
ما را در سایت حس و حالم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daftarkhaterat97 بازدید : 53 تاريخ : سه شنبه 11 مهر 1402 ساعت: 1:29